محل تبلیغات شما

خواستم بگم  که بلاخره تموم شد. علت شروع مطلبم با این جمله هست که من به شدت کتاب خون کندی هستم . اینقدر سرعتم کم هست که نپرسید. 

این کتاب به شدت منو تحت تاثیر قرار داد در این حد که می توانم بگم دومین کتاب بعد عقاید یک دلقلک نوشته هانریش بل بود که من باهاش همزاد پنداری کردم . 

داستان در مرد مردی به نام راسکلنیکف هست که به خاطر فقر وشرایط بد مالی و آینده گری که داشته دست به قتل پیرزن ربا خوار میزنه وبعد از این به خاطر این جنایت ک البته از نظر شخص اصلی داستان جنایت محسوب نمیشده و بیشتر کمک به جامعه بوده مکافات و درگیری های ذهنی شروع میشه . نویسنده خیلی به زیبایی این درگیری ها رو شرح میده و شما به راحتی می تونید تصویر سازی کنید . مثل بیشتر داستان های روسی این داستان هم شخیصت های زیادی داره که البته به زیبایی هر چه تمام تر نویسنده نقش هر کسی را بجای خودش کامل در قالب داستان توصیف می کند. و به نظر من این نقطه عطف داستان های روسی هست . 

من به شخصه این طور به جزئیات شرح دادن رو خیلی دوست دارم . شما در این داستان این موضوع رو به راحتی لمس می کنید. کتاب شناخته شده ای برای اهل کتاب هست پس من به یقین پیشنهاد می کنم که اگر نخوندید حتما این کار انجام بدید . 

من اینقدر تحت تاثیر این کتاب قرار گرفتم بطوریکه این کتاب وجدان منو بیدار تر کرد . واقعا این موضوع رو بدون هیچ اغراق و اغماضی عنوان میکنم. در این مدت بارها و بارها به کارهایی که نباید انجام میدادم و انجام دادم فکر کردم . همین چند روز پیش از خواب که بیدار شدم به یقین داشتم به موضوع فکر میکردم که چرا کشتم در صورتی که من تابحال اینکار نکردم . البته این شاید  اثر سو و منفی کتاب باشه اما من این مسئله رو به این شکل نمی ببینم و بیشتر به نیمه پر لیوان فکر میکنم 

کتاب بعدی که من میخوام بخونم این جا به صورت نطرسنجی از شما می پرسم 

از بین کتابهای 1984 و دختر کشیش از جرج اورل و کتاب قمارباز داستایوفسکی و کتاب مردی به نام اوه نوشته فردریک بکمن کدوم بخونم ؟

لطفا انتخاب کنید و این جمله رو بکار نبرید که هر کدوم خودت دوست داری 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها